آوشآوش، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

بهشت خونه ما

خبرای جدید

و اما خبرای جدید بعد از برگشتن ما از مسافرت عمه چش گگوله ای و مامان نسریو و بابا جون اومدن بوشهر پیش ما و خبر اوردن که یه خبرایی واسه عمه چش گگوله ای در راه عمه جون که خودش کلا انکار می کرد اما این دفعه اینگار خدا خودش داشت همه چیز را ردیف می کرد و خیلی زود روز تولد عمه جون 12 اردیبهشت عمه چش گگوله ای جشن بله برون گرفت منم لباس خوشتیپام را پوشیدم و واسه مهمونا می خندیدم کلی مهمون خوشتیپ اومده بودن با کلی جایزه واسه عمه جون عمه جون هم که خیلی خیلی خوشگل تر شده بود خلاصه یه عمو حسین گیر من اومد. تقریبا دو هفته بعد هم جشن عقد کنون گرفتیم جای همه همه خالی خیلی حال داد شیرینی و کیک و کباب جشن و بزن و بکوب لباسای خوشگل و خوشتیپ ک...
20 خرداد 1393

خبرهای جدید

سلام سلام ما دوباره بر گشتیم ببخشید یه کمی نبودیم اما سرمون خیلی شلوغ بود اینترنت خونه مون قط بود لپ تاپ هم از دست من کلا جمع شده یه دلیلای دیگه هم داره آخه.... اول بذارین بقیه ماجرای عید را واستون تعریف کنم عید نوروز من و مامان و بابایی و عمه ها و دختر عمه ها و مامان جون و عمو رضا رفتیم مسافرت بندر عباس جای همه همه شما خیلی خالی بود خیلی به همه همه خوش گذشت البته به من به خاطر شیطونیام بیشتر از همه یه روز هم سوار قایق شدیم رفتیم قشم کلی تو بازارا گشتیم مامان بابا یه کم خرید کردن شهر خیلی شلوغ بود همه جا پر بود از آدمای مختلف روز اول هم که رسیدیم بندر اینگار خدا ابرا را پاره کرده بود آب شر شر می ریخت رو سرمون کلا خیس شد...
20 خرداد 1393
1